ستایش قشنگمستایش قشنگم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه سن داره

هدیه آسمانی

هشت ماهگی

سلام ستایش نازم سلام دخترقشنگم سلام عشق مامان بابا   عزیزم ببخشید انقدردیراومدم اخه ماشالله هزارماشالله انقدر شیطون بلا شدی که نمیتونم یک لحظه ازت چشم بردارم 8ماهه که تو اومدی به دنیای ما و خونه ما و دنیامونو خونمونو روشن کردی عزیزم من و بابا عاشقتیم تو همه زندگیه ما هستی   حالا عکسای جدید دخمل نازم   ببین چقدر بلا شدی این سبد اسباب بازیهاته       تا صدات زدم ستایش خانوم     دیگه حتی 4دست وپا هم راضیت نمیکنه فقط میخوای بلندشی راه بری اینجا تازه از خواب بیدار شدی قربونت بشم من عشق مامان     اخه مامان چرا همه چیزو میخو...
19 آذر 1392

اولین زمستان

شیطون بلای مامان زمستون اومده و سرمای هوا واسه ما مکافات شده هروقت میخوایم بریم بیرون کلی عصبانی میشی چون من باید هزارتا لباس تنت کنم و شما هم اصلا دوس نداری قربون این شیرین کاری هات برم خیلی دوستت دارم نفس مامان     ...
2 آذر 1392

سلام بر حسین

دختر شیرینم این اولین عاشوراست که تو کنار من و بابایی هستی البته پارسالم بودی اما تو شکم مامانی بودی  روز عاشورا شما هفت ماه و نیمه بودی عزیزم دلم میخواد تا آخر عمر پیرو خون حسین باشی       ایشالله تا آخر عمر امام حسین نگهدارت باشه عروسک قشنگم ...
2 آذر 1392

خریدسیسمونی

عزیز دلم نفس مامان جیگرطلای من خیلی دوستت دارم عزیزم عزیزم من و مامانی و بابایی از همون روزای اول شروع کردیم به خرید وسایل شما اخه خیلی از اومدنت خوشحال بودیم اولین چیزی هم که واست خریدیم اویز بالای تختخوابت بود که ایشالله عکس همه وسایلتو برات تو وبلاگت میزارم همه وسایلتو با یک دنیا عشق خریدیم هرشب با بابا لباساتو نگاه میکردیم بابا لباساتو میمالید به صورتش یه بار رفتم تو اتاق دیدم همینطوری که لباستو انداخته بود رو صورتش خوابش برده بود خلاصه روزای خیلی خوب و شیرینی بود اون روزا که تو دل مامان مثل ماهی از این ور میرفتی اون ور   اینم چندتا عکس نازنازی از وسایل قشنگت     من وبابایی هرشب تورو تو ای...
2 آذر 1392

روزشمار کودکی

سلام دختر نازو قشنگم فدات بشم که ماشالله روز به روز داری نازترو شیطون تر میشی تا وقتی بیداری که همش صورت ماهتو میبینم وقتی هم میخوابی همش میشینم عکسای قشنگتو نگاه میکنم یا فیلماتو میبینم باز دلم برات تنگ میشه ماشالله همه چیزو داری زود یاد میگیری سه ماهت که تموم شد به زور خودتو برمیگردوندی به شکم مینداختی 5ماهگی قشنگ سینه خیز میرفتی     اخرای 5ماهگی هم قشنگ مینشستی ا قندعسلم من وبابایی تاحالا هزاران هزار عکس و فیلم ازت گرفتیم که نمیشه همشو تو وبلاگت بزارم  دوس دارم از لحظه لحظه بزرگ شدنت فیلم داشته باشم   خیلی خیلی دوستت دارم دختر ناز و ملوسم تو همه دنیای منو بابایی هستی همیشه پیش...
2 آذر 1392
1